پيام
+
خواب ديدم قيامت شده است. هرقومي را داخل چاله اي عظيم انداخته و بر سرهر چاله نگهباناني گرز به دست گمارده بودند الا چالهي ايرانيان.
خود را به عبيد زاکاني رساندم و پرسيدم: «عبيد اين چه حکايت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگمارده اند؟»
*ترخون بانو*
00/12/3
عقيل صالح
گفت:.... ميدانند که به خود چنان مشغول شويم که ندانيم در چاهيم يا چاله."خواستم بپرسم: «اگر باشد در ميان ما کسي که بداند و عزم بالا رفتن کند...» نپرسيده گفت: گر کسي از ما، فيلش ياد هندوستان کند خود بهتر از هر نگهباني پايش کشيم و به تهِ چاله باز گردانيم!
*قاصدك*
:'(
mariii
{a h=aqilsaleh}عقيل صالح{/a} تو چاله بهتون ناهار دادن؟؟؟؟
mariii
زيبا بود و درد ناک
عقيل صالح
{a h=haftaamancom}mariii{/a} غذا مهم نيست.
mariii
{a h=aqilsaleh}عقيل صالح{/a} تيکه کلام سيد هست :)