پيام
+
در زندگي بعدي،
کاش ميشد مسير را، وارونه طي کنم.
در آغاز، پيکري بيجان و مرده باشم و آنگاه راه آغاز شود ...
در خانه اي از انسانهاي سالمند، زندگي را آغاز کنم
و هر روز
همه چيز بهتر و بهتر شود.
به خاطر بيش از حد سالم بودن، از خانه بيرونم کنند .
بروم و حقوق بازنشستگيم را جمع کنم.
و سپس، کار کردن را آغاز کنم.
روز اول يک ساعت طلاييخواهم خريد و به مهماني و پايکوبي
خواهم رفت.
سپس چهل سال پيوسته کار خواهم کر
شهيد هادي
96/11/29
عقيل صالح
و هر روز جوان و جوانتر خواهم شد. آنگاه، براي دبيرستان، آماده ام .
و سپس به دبستان ميروم.
و آنگاه کودک ميشوم و بازي ميکنم .
هيچ مسئوليتي نخواهم داشت.
آنقدر جوان و جوانتر ميشوم تا به يک نوزاد تبديل شوم.
و آنگاه نه ماه، در محيطي زيبا و لوکس، چيزي شبيه استخر،
غوطه ور خواهم شد .
و سپس، با يک لحظه برانگيختگي شورانگيز، زندگي را در اوج به
پايان برسانم ...
وودي آلِن | زندگي وارونه
عقيل صالح
@};-
نگارستان خيال
زيبا بود...
« لنگرودي »
فيلمي با همين مضمون ديده ام گمانم ...