پيام
+
ديشب از شدت خستگي خوابم نمي برد. امروزم که سر صبحي امتحان داشتيم، روي کتابم باز نکرده بودم. حالا خوبه به اين رفيقم گفتم تو بخون، به منم برسون. حدس ميزدم نمياد، با اون علاقه اي که به خواب صبح داره، رفتم ديدم نيومده، زنگ و اس ام اسم کارگر نشد... داشت خندم مي گرفت به مردم که همه به اميد يه حايزه ويژه داشتن کتابو قورت مي دادن. خلاصه با دو دو تا همه رو جواب دادم و ...
Miss fatima
96/10/7
عقيل صالح
الان تصميم گرفتم کتابو بخونم و غلط ها رو دربيارم :)
عقيل صالح
برا صبحونه ام که تنها بودم و اصلا خوشم نميومد از اين وضعيت، هر قدر التماس کردم به مردم از مدير دوره پيش دانشگاهيم گرفته تا آبدارچي اداره کسي قبول نکرد...
سنگ صبور
کتابو ميذاشتين جلو روتون همون وقت خوابتون مي برد.../// با دو دو تا يعني چه جوري؟ به ما هم ياد بدين....
.:آيينه:.
منم دقيقا امروز همين وضعو داشتم.. ديشب خوابم نميبرد.. 8 صبحم کنکور داشتم.. اصلا سر جلسه خواب خواب بودم.. يه شانسي آوردم که مراقب جلسه آشنا دراومد.. ديد داره خوابم ميبره.. رفت برام يه ليوان چايي داغ آورد.. خيلي خيلي چسبيد.. جاتون خالي.. :)
عقيل صالح
خوش به حالتون. هميشه تعارف چايي ميچسبه والا، کنکور نبود که :) مسابقه مفاهيم قرآن بود مثلا، اصن فرصت نکردم بخونم... / کتاب نبرده بودم بس که خيالم راحت بود، دو دو تاي عقلي بود که چي به سوال ميخوره.
عقيل صالح
امروز جواب مسابقه رو گفتن، شش غلط از سي غلط، برام جالب بود، نخونده اينو گرفتم، مي خوندم که مي ترکوندم کلا. البته نفر اولشون دو غلط داشته.
تنهايي افتاب
سلام .چرا تو وبلاگتون چيزي ديده نمي شه با اينکه مطالب رو اينجا ميذارين.!!!!!
.:آيينه:.
:D
عقيل صالح
والا حسش نيست
هما بانو
:)
Miss fatima
=)